A
برچسب‌ها
دل‌نوشته (14)
تحصیل در استرالیا (9)
دانشگاه ملی استرالیا (6)
کنبرا (5)
زندگی در استرالیا (4)
اقامت در استرالیا (3)
مهاجرت به استرالیا (2)
زبان انگلیسی (1)
وبلاگ‌های دوست
آلیس در سرزمین عجایب
ابدیّت
از تهران تا سیدنی
به جای آن هزاری سبز...
خانواده مهندس ارنست
مهاجرت‌نامه
يه مسابقه ديگه كه بازم برنده‌اش ماييم.
پشت دریاها
بايگانی وبلاگ
آوریل 2010 ‫‪(1)‬
مارس 2010 ‫‪(5)‬
فوریه 2010 ‫‪(3)‬
ژانویه 2010 ‫‪(9)‬
دسامبر 2009 ‫‪(6)‬
بازگشت لپ‌تاپ
تو پست قبلی نوشته بودم که کارت گرافیک لپ‌تاپم سوخت. برای تعمیر یا تعویضش اول زنگ زدم زیگورات گفتش که کارت گرافیکم onboard هستش و باید کل مادربورد عوض بشه. بعد زنگ زدم دل‌ایران اون هم همینو گفت. با این تفاوت که زیگورات گفت 7 روز طول می‌کشه و 399 هزار تومان هزینه می‌شه ولی دل‌ایران گفت 315 هزار تومان و 25 روز (گفت باید سفارش بدیم مادربوردت رو از دبی بفرستن). منم که خیلی عجله داشتم رفتم زیگورات و دادم به اونا. البته یه نکته جالب هم اونجا شنیدم که اون خانمی که مسئول تحویل گرفتن دستگاه بود می‌گفت زیگورات فقط هزینه قطعه رو می‌گیره! و این 399 هزار تومان فقط پول قطعه است! این دیگه از اون حرف‌های تبلیغاتی بود. نمی‌دونم مردم رو چی فرض می‌کنند. این قدر حرفش ضایع بود که نتونستم چیزی بهش بگم (این هم از اشکالات منه وقتی یکی حرف خیلی مزخرفی بزنه و من خیلی قاطی کنم هیچی نمی‌تونم بگم مگر اینکه خیلی خیلی خیلی خیلی قاطی کنم که دیگه اونوقت واویلاست!). خلاصه تحویل دادم و اومدم.
شش‌امین روز زنگ زدم گفتن که مادربورد از انبار خارج شده.
هفتمین روز زنگ زدم گفتن هنوز درست نشده.
نهمین روز زنگ زدم دیگه شاکی شدم براشون که رفت چک کرد گفت مادربورد عوض شده و الان در مرحله QC هست. گفتم بابا Quality Control!
...
امروز (دوازدهمین روز) زنگ زدن گفتن بعدازظهر می‌تونید بیاید مصدوم رو ببرید.
رفتم بگیرم، مسئول تحویل دادن در نهایت احترام برخورد کرد. بهش گفتم که ماجرا از این قراره و من تنها دلیلی که آوردم اینجا به خاطر اون حرفشون بوده ولی ما رو فیلم کردن. ازم معذرت‌خواهی کرد ولی کاش نمی‌کرد. چون انقدر فرمالیته بود که فکر کنم حداکثر تا سه دقیقه بعد از رفتن من فراموش شد.

نمی‌دونم. وقتی درگیر کارهای ادارای می‌شم یا وقتی از این اتفاق‌ها برام می‌افته احساس می‌کنم دارم فقط دست و پا می‌زنم و الکی اعصاب خودم رو خورد می‌کنم. آخرش فقط می‌گم "خراب شه این مملکت" ولی نمی‌دونم استرالیا که برم چقدر از این اتفاق‌هایی برام می‌افته و اونوقت چی می‌گم. باید صبر کرد.

البته پست‌های این، این و این از مهندس ارنست هم بی‌ربط نیستن.
ارسال یک نظر